اصول گفتند: ارتباطاتی که در بین قسمتی از قشر پیشانی و آمیگدال فینیاس گیج قطع شد، در واقع به خوبی این تغییر رفتار را توضیح میداد. او مانند گذشته جلوی احساس خود را میگیرد و این را به این دلیل است که کابل بین دو این ناحیه از مغز قطع شده است.
گروهی از مطالعات یک مطالعه مدل قدیمی را توسعه دادند و به بررسی نواحی مغز پرداختند و ماده سفید را بسیار بیشتر در مغز ایفا میکند. نواحی مغزهای مختلف را انجام میدهند که ممکن است تمام وظایفی که شناسایی میشوند، شناسایی شوند. مغز از دو نوع ماده تشکیل شده است: ماده سفید و ماده خاکستری. ماده خاکستری جایی است که تصور میشد تصور کند رخ میدهد و ماده سفید نقش رابط را بازی میکند.
محققان معتقدند که ماده خاکستری برای مدت طولانی مورد بحث بوده است و تحقیقات زیادی بر روی این ایده استوار است.
فورکل و تیبو د شوتن هر دو اذعان دارند که دیدگاه آنها در مورد نحوه عملکرد مغز با همه همکارانشان مشترک نیست.
“استفانی فورکل”(Stephanie Forkel) عصب شناس در موسسه دوندرز دانشگاه رادبود در هلند و همکارانش یک مدل توسعه دادند و به بررسی این مناطق پرداختند و پس از بررسیها به نقش بیشتر ماده سفید در برخی موارد پی بردند.
گیج به طور معجزه آسایی زنده ماند. اما رفتار او برای همیشه تغییر کرد. گیج که فردی ملایم و بشاش بود، دمدمی مزاج و حرکتپذیر شد و قادر به حفظ شغل نبود. تحقیقات نشان می دهد که این موضوع به ماده سفید مرتبط می شود.
میشل تیبو د شوتن گفت: یک استدلال برای حمایت از این ایده، مطالعهای در سال ۲۰۰۹ بود که به بررسی اسکنهای مغزی بیماران روانی پرداخت. او گفت که این مطالعه نشان داد که همان ارتباطی که در ماده سفید گیج آسیب دیده بود در بیماران مبتلا به روان پریشی کمتر مشخص بود. به گفته ماده سفید، مناطق مختلف مغز را سازماندهی کند.
“میشل تیبو د شوتن” (Michel Thiebaut de Schotten) استاد علوم اعصاب در مرکز تحقیقات علمی فرانسه و یکی دیگر از نویسندگان این تحلیل گفت: اکنون فکر می کنم که ارتباط بین نواحی مغز است که این کار را می دهد و استدلال های محکمی را در این کار انجام می دهد. زمینه داریم.
بر اساس تحلیل جدید، ماده خاکستری اطلاعات را میکند اما این نحوه عملکرد ماده سفید در ارتباط با مغز است که نحوه تفکر، و احساس ما را مشخص میکند. مثل یک تیم فوتبال به آن فکر کنید. ماده خاکستری مغز مانند گروهی از بازیکنان فوتبال است که هر کدام از مهارتها و ضعفهای خاص خود را دارند اما مهم نیست که یک بازیکن چقدر مهارت دارد، چرا که چگونه این عملکرد مربی است که چگونه تیم را بچیند که برنده بازی میشود.
به گزارش ایسنا و به نقل از بیزینس اینسایدر، “استفانی فورکل”(Stephanie Forkel) عصب شناس در موسسه دوندرز دانشگاه رادبود در هلند گفت: تکنیک های اسکن توسعه یافته در دهه های اخیر نشان داده اند که آسیب ها همیشه با نقشه کلاسیک مغز مطابقت دارند. من با بیماران مغزی که از زبان را از دست میدهند، بیشتر کار میکنند. من متوجه شدم که این عدم تطابق وجود دارد. شما میتوانید یک ضایعه داشته باشید و علائم نداشته باشید یا در جای دیگری ضایعه داشته باشید، اما علائم آن را داشته باشید. بنابراین مشاهدات ما با کتابهای درسی مطابقت ندارد.
یکی از نمونه هایی از نحوه اتصال ماده سفید به مناطق غیرمنتظره مغز، بررسی آسیب باورنکردنی به یک راه آهن کارگر در 150 سال پیش است. در سال ۱۸۴۸، «فینیاس گیج» (فیناس گاج) که در آن زمان ۲۵ سال داشت، در حال جمع آوری مواد منفجره در یک تخته سنگ با میله آهنی بود که باروت منفجر شد و مستقیماً به جمجمه او پرتاب شد.
شاید چیزهای زیادی در مورد برخی از مناطق مغز شنیده شود که ممکن است برخی از آنها اشتباه باشند. در دروس زیستشناسی در مدرسه و تئوریهای بیشماری در حوزه روانشناسی درباره عملکردهای ظاهرا متمایز مناطقی مانند قشر پیشانی و هیپوکامپ گفتهاند که هر کدام از آنها نقش خود را دارند اما یک تحلیل علمی که در مجله “علم” منتشر شد، این تمایزها را منتشر کرد. ممکن است نقش بسیار کمتری نسبت به آنچه قبلا تصور میشد ایفا کنند.