برای شناسایی مکانیسمی که زیربنای مغز پستانداران برای تطبیقی است، دکتر “کریستین گرینبرگر” (کریستین گرینبرگر یکی از محققان این مطالعه، فعالیت گروه خاصی از سلولهای مکانی را که نورونهای تخصصی هیپوکامپ هستند و وظیفه ساخت و به روز کردن نقشه را دارند) از محیطهای خارجی را بر روی آنها، اندازهگیری کرد. او یک میکروسکوپ قدرتمند را به مغز این موشها متصل میکند و فعالیت این سلولها را در حالی که موشها روی تردمیل میدویدند اندازهگیری میکند.
با انجام خط تحقیقات، آنها به این نتیجه رسیدند که قشر آنینال یک نتیجه آموزشی هدفدار نسبتا ثابت را ارائه میدهد که هیپوکامپ را برای سازماندهی مکانهای جدید و فعالیتهای سلولهای مکانی هدایت میکند که به نوبه خود بر روی این بیماری تأثیر میگذارد.
نورونها با انتقال انرژیهای الکتریکی یا مواد شیمیایی از طریق ارتباط به نام سیناپس از ارتباط با یکدیگر میکنند. شکلهای پلاستیسیته به اشاره به تطبیقی این اتصالات عصبی برای قویتر یا ضعیفتر شدن در طول زمان، به عنوان پاسخ مستقیم به تغییرات در محیط خارجی آنها دارد. این ابزار تطبیقی نورونهای ما برای پاسخ سریع و دقیق به نشانههای خارجی برای بقا و رشد ما حیاتی است و پایههای داخلی ذهنی و حافظه را تشکیل میدهد.
گرینبرگر گفت: من دیدم که تغییر مکان، رفتار این حیوانات را تغییر داد. موشها برای مدت کوتاهی قبل از هزینهها، سرعت خود را کاهش میدهند تا آب قند را بچشند و جالب توجه است که این تغییر رفتار با افزایش تراکم و فعالیتهای سلولهای مکانی در اطراف مکان همراه بود. این نشان داد که تغییرات در نشانههای فضایی میتواند به سازماندهی مجدد و فعالیتهای نورونهای هیپوکامپ تبدیل شود.
قشر آنتورینالبه سلولهای مکانیکی هیپوکامپ آموزش میدهد که چگونه به تغییرات محیطی واکنش نشان میدهد.
برای بیش از ۷۰ سال، نظریه هبیان (نظریه هبیان) که به عنوان محاورهای به عنوان «نورونهایی است که با هم شلیک میکنند و به هم مرتبط میشوند» خلاصه میشود، به طور خاص به یک دیدگاه دانشآموز علوم اعصاب در مورد چگونگی قویتر یا ضعیف شدن سیناپسها در طول زمان تسلط داشت. در حالی که این نظریه، پیشرفتهای متعدد در زمینه علوم اعصاب است اما دارای محدودیتهایی نیز میباشد. در سال 2017، این مطالعه نوع جدید و قدرتمندی از شکلپذیری پلاستیسیته (پلاستیسیته سیناپسی موقعیت زمانی رفتاری) را کشف کرد که بر روی این محدودیتها غلبه کرده و مدلی را ارائه میدهد که به بهترین وجه از زمانی که نقش یا برنامههای رویدادهای مرتبط را ارائه میدهد. زندگی واقعی را تقلید میکند.
این پارادایم تجربی به این نتیجه رسید که این امکان را میدهد تا بررسی کند که چگونه در نشانههای فضایی، مغز پستانداران را برای برانگیختن رفتارهای سازگارانه جدید شکل میدهد.
به گزارش ایسنا و به نقل از تی ان، یک سوال قدیمی در حوزه علوم اعصاب این است که چگونه مغز پستانداران(از جمله مغز ما) با محیطها، اطلاعات و تجربیات خارجی سازگار میشود. در یک مطالعه جابجایی پارادایم(paradigm-shifting study) که در مجله “نیچر”(Nature) منتشر شده است، تحقیقات موسسه تحقیقات عصبی جان و دان دانکن(Duncan NRI) در بیمارستان کودکان تگزاس و کالج پزشکی بیلور، مراحل مکانیکی زیربنای نوع بالاتر. از شکل پذیری پلاستیسیته(synaptic plasticity) به نام پلاستیسیته سیناپسی نتیجه زمانی رفتاری(BTSP) را کشف کرده است.
در مرحله بعدی، دریافت را در یک مکان خاص در مسیر همراه با چند نشانه بصری برای جهت دهی موشها داد و فعالیتهای همان نورونها را گروه قرار میدهد.
جابهجایی پارادایم(Paradigm Shift) غالبا به تغییر اساسی و پارادای در تفکر و الگوهای ذهنی اندیشیدن اطلاق میشود که در نهایت خرد و کلان یک دیدگاه را متحول میکند.
انتهای پیام