«کد منبع»؛ تکنولوژی رام‌کردن زمان


ایسنا/اصفهان در ساده‌ترین تعریف از «کد منبع» باید گفت، انسان قادر است با این فناوری به جنگ زمان برود و نه یک بار، بلکه بارها «ساعت‌ها، دقایق و ثانیه‌ها» را به زمین بزند. اما این سوال مطرح است که اگر روزی هر لحظه که اراده کند، بار سفر را ببندد، به گذشته برود و بخشی از زمان و مکان را بار دیگر تغییر دهد، آیا عملکردی مثبت خواهد داشت؟

«کد منبع» (کد منبع) فیلمی علمی- تخیلی و معما گونه است که حال‌وهوایی اکشن و کمی عاشقانه دارد. این فیلم مشترکی از آمریکا و کانادا است که در سال ۲۰۱۱ میلادی اکران شد. دانکن جونز (Duncan Jones) کارگردان انگلیسی نیز این اثر معروف است که در IMDB از امتیاز حدوداً 7 خوب می شود.

‌مدت‌زمان فیلم با ۹۳ دقیقه مخصوصاً برای ۲ ساعت که دنبال آثار سینمایی زیر هستند، بسیار مناسب است. فیلم یک بازیگر اصلی بیشتر نیست که آن هم در زندگی نباتی به سر میبرد. این شخصیت، کالتر استیونز (Colter Stevens) نام دارد و نقشش را جیک جیلنهال (Jake Gyllenhaal) پُرطرفدار بازی می‌کند. فیلم تمام هیجان را مدیون همین شخصیت نباتی است که با یک اختراع علمی به اسم «کد منبع» پیدا می‌کند.

«کد منبع»؛  تکنولوژی رام‌کردن زمان

زندگیِ مغز انسان پس از مرگ

این فیلم، علمی علمی را به نام «کد منبع» معرفی می‌کند که قرار است با نقش مستقیم یک نظامی، موسوم به کالتر استیونز، به کار بیفتد. «کد منبع» یک تکنولوژی عجیب و نایاب است که مخترع آن دکتر راتلج (Dr. Rutledge) نام دارد و به این ابداعش افتخار می‌کند و مانند بسیاری از ابداعات بشری، خود او فقط با بخشی از ویژگی‌ها و قابلیت‌های آن آشنایی دارد.

در ساده‌ترین تعریف از «کد منبع» باید گفت، انسان قادر است با این فناوری به جنگ زمان برود و نه یک بار، بلکه بارها «ساعت‌ها و دقایق و ثانیه‌ها» را به زمین بزند. اگر من نمی توانم به گذشته برگردم و برای مثال یک داروی ابداعی خود را به دنیای پشت سر ببرم و جان انسان های زیادی را که در معرض یک بیماری مرموز قرار دارند، نجات دهم، یعنی در زمان سفر کرده ام و با سفر در زمان کاری مفید انجام داده اند.

بخوان  خودرو پرنده فولکس واگن بدون خلبان خواهد بود

اما بر اساس این فیلم، اگر به‌جای یک بار به دفعات متعدد عقب‌گرد کنم و زمانی خاص را بتوانم دفع کنم، یعنی از «کد منبع» استفاده کنم. برای نمونه، مدام به گذشته و به یک زمان و مکان خاص بروم و هر بار دارویی پیشرفته و با عوارض کمتر و به‌صرفه‌تر را برای خدمت به بشر ارائه می‌کند. در اینجا با روشی از سفر در زمانی که همان «کد منبع» است، مفیدترین کار ممکن را انجام بخشیده‌ام.

«کد منبع» با بهره‌مندی از فیزیک کوانتوم و دانش جبر ابداع شده است. و آنقدر پیچیدگی دارد که می‌توان گفت در خود فیلم هم جنبه‌هایی از آن روشن نمی‌شود. برای توضیح درباره آن و بر اساس صحبت‌های دکتر راتلج باید به یک وسیله مهم مغز اشاره کرد. وقتی لامپی را خاموش می‌کنیم تا مدتی هنوز هاله‌ای از نور در اطراف آن وجود دارد. مغز انسان هم دقیقاً به همین صورت است. وقتی کسی بمیرد تا مدتی بعد هنوز الکترومغناطیس مغز او واکنش نشان می‌دهد. در این مدت، هنوز مدارهایی در مغز فرد فعال است. بخشی از این فعالیتِ مغز در زمان بعد از مرگ با خاطراتِ کوتاه‌مدت آدم پیوند پیدا می‌کند.

دکتر راتلج با استفاده از یک کپسول یا اتاقک مخصوص سعی دارد استیونز را به گذشته بفرستد و از این وسیله مغز استفاده کند. استیونز در جنگ آسیب دیده و زندگی نباتی دارد. اگر خود او درست است نمی‌داند که زنده است یا مرده و به‌مرور نیز می‌تواند به این موضوع بیشتر از قبل شک کند. دکتر راتلج با توجه به همین ویژگی استیونز که بین زندگی و مرگ دست‌وپا می‌زند یا در واقع مغزی می‌کند، اما هنوز هاله‌ای از نور در گرد مغزش جریان دارد، او را به گذشته می‌فرستد. قابلیت‌های نظامی او نیز در انتخابش تأثیرگذار است.

شکافتن زمان تا بی‌نهایت

اما در گذشته چه خبر است و استیونز چه وظیفه‌ای دارد؟ در گذشت نزدیکِ شیکاگو، قطاری با ده‌ها مسافر به دست تروریستی منفجر شده است و همۀ افراد آن جان داده اند. اما شخص تروریستی که یکی از شهروندان آمریکایی است، هنوز در شهر پرسه می‌زند.

بخوان  موشک «استارشیپ» روز ۲۰ آوریل پرتاب می‌شود

تروریستی که آرمانگرا دارد و معتقد است دنیا به بیراهه رفته است و می خواهد زوال اخلاقی شود، قصد نابودی جهان را دارد تا شاید با همفکرانش آن را روی ویرانه ها و از نو آن بسازد. او منتظر است زمانی تا بمباران دومش را و بعد از آن، انفجارهای پی‌درپی دیگری را عملی کند. دولت کنترلش را در مکان و زمانِ جاری ندارد. پس باید راه حل دیگری وجود داشته باشد.

یک تیم علمی و نظامی با مدیریت گروهی از درجه‌داران ارتش و تصمیم گیری کشوری می‌گیرند آن تروریست را در زمان گذشته و در حوالی همان قطار مسافربری پیدا کنند. این مسئولیت به استیونز است که پیش‌تر میهن‌پرستی و شجاعت خود را در جنگ افغانستان ثابت کرده و در این راه آسیب مغزی دیده است. در ابتدا، مدت‌زمانی کوتاه، یعنی ۸ دقیقه را بر اساس همان برنامه‌ریزی «کد منبع» در اختیار استیونز قرار می‌دهند تا به گذشته برود.

استیونز در گذشته، یکی از مسافران همان قطار شیکاگو به شماره می‌آید و به‌جای شخصیت‌ها، فردی موسوم به شان فنترس (Sean Fentress) و معلم تاریخ مدرسه است. در این سفر، زنی به اسم کریستینا(کریستینا) هم او را همراهی می‌کند. او در همین ۸ دقیقه باید از بین افراد فرد تروریست را پیدا کند. اما استیونز در اولین سفرش به گذشته موفق نمی شود. دقیقاً در همان لحظه‌ای که استیونز سرگردان است و کریستینای از همه جا بیخبر با گفتن «همه‌چیز درست می‌شه» است، او را دلداری می‌دهد، تمام قطار آتش می‌گیرد.

پس تیمی که هدایت استیونز را در دست دارد، در چند هشت دقیقه دیگر را به گذشته می‌فرستد تا سرانجام مجرم را کند. این رفت و برگشت بسیار دیدنی است و فیلم را پُرکشش کرده است. یک بار دکتر راتلج به استیونز می‌گوید، تو مثل عقربه‌های ساعت بخصوصی هستی که هر چقدر دلم بخواهد آن را به عقب و جلو می‌برم.

جهان های موازی

خارج از برنامۀ تیم علمی و نظامی، استیونز اسرار دارد تا یک بار دیگر به گذشته برود. این خواسته در وجود نباتی از آنجایون می‌شود، می‌توانم احساس کنم که با سفر به گذشته مفید باشد و آن قطار را نجات دهد. سرگروه استیونز قبلاً برای کاملاً موشکافی کرده است که قطارهای مسافرتی همگی مُرده‌اند و تو را با رفتن به گذشته و گرفتن تروریست‌ها می‌توان از کشتن آدم‌های دیگر جلوگیری کرد و نه کسانی که در این تردد هستند.

بخوان  تقویت شبکه برق پورتوریکو

اما استیونز فکر می‌کند که توان نجات‌دادن آدم‌های قطار را هم دارد. ارتباط عاطفی‌هایی که بین او و کریستینا وجود دارد در این تصمیم تأثیرگذار است. از طرفی، او می‌خواهد با گرفتن جانی دوباره در گذشته با پدرش تلفنی صحبت کند و به شکلی از دلش درآورد. او پیش از رفتن به افغانستان با پدر خود بگومگو کرده و با وجود پشیمانی، به‌دلیل مرگش در جنگ، دیگر هرگز فرصت عذرخواهی پیدا نکرده است.

در این سفر پایانی که با رضایت خود استیونز انجام می‌شود، دنیایی موازی شکل می‌گیرد که در آن کریستینا، عشق زودگذر شان فنترس، به یک یار همیشگی تبدیل می‌شود. به‌علاوه این استیونز تلفنی با پدرش صحبت می‌کند و خاطرش سبک می‌شود. آخرین سفر این اسکناس برای رسیدن به همان آرزوی بزرگ است که در فیلم بارها گفته می‌شود: آخرش «همه‌چیز درست می‌شه». پایان فیلم اتفاقات دلچسبی رخ می دهد و بیننده دوست دارد ابداع دکتر راتلج یا همان «کد منبع» را تحسین کند.

اما اگر روزی، بشر هر لحظه ای که اراده کند، سفر را ببندد و به گذشته برود، و قسمت هایی از زمان و مکان را تغییر دهد، لزوماً عملکردی مثبت خواهد داشت؟ آیا هر کس به گذشته برود قصد دارد با پدر و مادر و فرزند و معشوقش بیشتر صحبت کند و آن‌ها را محکم‌تر به آغوش بکشد؟ اگر فناوری‌های این‌چنینی مانند تلفن، اینترنت، هوش مصنوعی و … فراگیر شوند و به‌طور هم‌زمان استیونز و تروریست هر دوی آن‌ها را بخواهند، چه سرنوشتی در انتظار بشر خواهد بود؟ آیا باز هم در پایان همه‌چیز درست می‌شود؟

انتهای پیام



منبع