این یافتهها باور پژوهشگران را تقویت میکند بر این که آنها را در مورد گورخرماهیها میتوان به موشها یا انسانها نیز ترجمه کرد. مطالعه پیچ و خمهای رشد مغز در گورخرماهیها آسانتر است، جایی که میتوان مدارهای داخلی را از طریق شفاف این نوع ماهی مشاهده کرد. سپس میتوان از آنها به عنوان نقطه شروع برای درک و شناخت این ویژگیها در سایر گونهها استفاده کرد.
انتهای پیام
منبع
جوزف بروکنر از پژوهشگران این مطالعه میگوید: اگر هم بتوانیم اینها را به پیوند برسانیم، میتوان درمانهای بهتری را برای گستردهای از اختلالات ایجاد کرد. گام بعدی این است که بفهمیم چه مولکولیها را به میکروگلیا پیوند میدهد و مسیر بین میکروبها و این رفتار را با دقت ترسیم میکند.
جودیت آیزن، عصب شناس دانشگاه اورگان که با همکاری فیلیپ واشبورن، عصب شناس دیگر این دانشگاه را رهبری میکند، میگوید: این یک گام بزرگ رو به جلو است که همچنین چیزهایی را که در حیوانات بزرگتر میافتد، روشن میکند.
پژوهشگران میگویند هم در میکروبیوم روده و هم هرس ضعیف سیناپس عصبی با وسیعی از شرایط عصبی روانپزشکی، اختلال در اوتیسم مرتبط است.
هرس کردن، بخشی طبیعی از رشد سالم مغز است. اتصالات دیگر مانند یک هم ریختگی روی یک میز کار میتوانند مانع از انجام کارهایی شوند که واقعاً مهم هستند و در نتیجه پیامهای درهم ریختهای ایجاد میشوند.
دانشجویان آمریکایی موفق به کشف یک ارتباط میان مغز و روده گورخرماهیها میشوند و در توسعه اجتماعی آنها نقش دارند.
در پژوهشهای علمی ویژهی زیستشناسی درباره مهرهداران، از این ماهی به عنوان یک مدل نسبتاً ایدهآل استفاده میشود. از جمله محبوبیت بالای این ماهی در مطالعات زیستشناسی میتوان به مدت زمان کوتاه رشد جنینی (۷۲ ساعت از زمان لقاح تا تولد) و شفاف بودن پیکره ماهی در این دوران اشاره کرد.
آیزن میگوید: نورونهایی با امضای ژنی مشابه در موشها در همان مکانهای مغزی نورونهای اجتماعی گورخرماهیها قرار دارند.
واشبورن میگوید: مدتی است که میدانیم میکروبیوم در طول عمر خود را بر روی چیزهای زیادی که میتوانند میسازند، توسعه میدهند، اطلاعات بیشتری در مورد تأثیر میکروبیوم بر وجود مغز وجود ندارد. ما تلاش کردیم تا این را کشف کنیم.
این گروه پژوهشی در مقاله دوم خود، دو ویژگی تعیینکننده این مجموعه نورونهای اجتماعی را میتوان در بین موشها و گورخرماهی مشترک، شناسایی کرد. یکی این است که این سلولها را میتوان با روشن کردن ژنهای مشابه شناسایی کرد، یعنی سرنخی که نشان میدهد ممکن است نقشهای مشابهی در مغز هر دو وجود داشته باشد. چنین نشانههایی را میتوانم برای تشخیص نورونهایی که این نقش را در مغزهای مختلف ایفا میکنند، بشناسم.
این گروه تحقیقاتی خود را در دو مقاله جدید که در مجلههای PLOS Biology و BMC Genomics منتشر شده است، گزارش داده است.
به گزارش ایسنا و به نقل از سایتک دیلی، پژوهشهای جدید پژوهشگران دانشگاه اورگان (اورگان) روی گورخرماهیها نشان میدهد، میکروبهای روده، سلولهای تخصصی را میسازند تا ارتباط بیشتری در مدارهای مغزی که رفتار اجتماعی را کنترل کنند، هرس کنند. این هرس، برای رشد رفتار اجتماعی عادی است.
گورخرماهی نام یک گونه از تیره کپورماهیان است که در آبهای آزاد جنوب آسیا میشود و از جمله ماهیان زینتی میشود.
به طور معمول، اگر دو طرف یک شیشههای جداکننده را ببینند، میشوند و در کنار یکدیگر میشوند. اما آن گورخرماهی که این نورونها را ندارد، به این کار نشان نمیدهد.
پژوهشگران همچنین دریافتند که این نورونهای «اجتماعی» در گورخرماهی و موشها مشابه هستند. این نشان میدهد که این یافتهها ممکن است بین گونههای موجودات مختلف قابل ترجمه باشد و احتمالاً میتواند راهاندازی درمان گستردهای از شرایط رشد عصبی را نشان دهد.
در اینجا، پژوهشگران مسیری یافتند که میکروبهای روده را به این نورونها در مغز مرتبط میکند. در ماهیهای سالم، میکروبهای رودههای سلولهایی به نام میکروگلیا را حرکت میکنند تا پیوندهای بین نورونها را از بین ببرند.
جالب اینجاست که این هرس در گورخرماهیهایی دارد که دارای آن میکروبهای خاص روده است، انجام نمیشود و مشکلاتی که مشکلات اجتماعی از خود نشان میدهند انجام میشود.
در شرایطی که رفتار اجتماعی یک پدیده پیچیده است که بخشهای زیادی از مغز را درگیر میکند، آزمایشگاه واشبورن قبلاً مجموعهای از نورونها را در مغز گورخرماهیها شناسایی کردهاند که برای نوع خاصی از مورد نیاز اجتماعی هستند.
برای نمونه، ظهور روشهای جدید و کارآمد برای نسخهبرداری و ویرایش ژنوم کمک کرد تا در زمینههای مختلف علمی ازجمله سمشناسی، کشف دارو، زیستشناسی پیوند، مدلسازی بیماری و حتی آبزیپروری رشدی فزاینده روی دهد.
این ماهی یک ارگانیسم مدل سرآمد است که با ویژگیهای متنوعی که دارد، مرزهای علم را در رشتههای متعددی ایجاد میکند. ویژگیهای این آب کوچک شیرین به کمک زیستشناسان به نحوی نشان میدهد که مقایسه ژنتیکی آن با پستاندارانی مانند موش حتی برای بسیاری از پژوهشگران باورنکردنی بوده است.